فرهنگ ایرانی سرشار از جشنها و آئینهایی است که به مناسبتهای گوناگون و در فصلهای مختلف سال برگزار میگردیده.
آنچه در بیشتر این جشنها به چشم میخورد، نوعی شادی و نشاط گروهی است.
یکی از این آئینها که البته کمکم به فراموشی سپرده شده، جشن تیرگان است. جشن تیرگان به همراه جشن های نوروز، مهرگان و سده از جمله مهمترین جشنهای ایرانیان باستان بوده که با شکوه خاصی برگزار میشد.
در طول سالیان اخیر « برگزاری جشن تیرگان در برخی استانها » بهعنوان یکی از میراث معنوی کشور در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
جشن تیرگان فراهان در استان مرکزی به عنوان نخستین جشن تیرگان ایران دی ۱۳۸۹ در فهرست میراث معنوی کشور به ثبت رسیدهاست.
همچنین این آیین از استان گیلان با نام « تیرماسینزه » در فهرست میراث معنوی کشور ثبت شدهاست.
در گاهشماری کهن ایرانی البته جشن تیرگان روز ۱۳ تیر بوده است. چون هر روز نامی دارد و هر گاه نام روز و ماه یکی باشد، جشن میگیرند و نام روز سیزدهم هم تیر است اما در گاهشماری کنونی، روز دهم، روزتیر است و به همین سبب اکنون دهم تیر به عنوان جشن تیرگان شناخته میشود.
جشن تیرگان در گاهشمار یکپارچه دینهای ایران روز دهم تیر بوده است. این روز به روایت ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه،
روز بزرگداشت مقام نویسندگان بود.
دلیل این نامگذاری این است که تیر (سیاره عطارد)، کاتب ستارگان است. به همین مناسبت هم در تقویم ملی کشورمان، روز چهاردهم تیرماه بهعنوان روز قلم نامگذاری شده است.
به جز تقارن روز تیر با ماه تیر (سیزدهم در تقویم کهن و دهم در گاهشماری کنونی) مناسبتهای دیگر هم برشمرده شده و از
جمله « روز بزرگداشت دهقانان » در ایران باستان و نیز « روز حماسۀ آرش کمانگیر ».
دربارۀ اصطلاح «دهقان» خالی از لطف نیست گفته شود با تلقی امروز ما متفاوت است و مراد از دهقان، کشاورز به معنی اعم آن
نیست بلکه دهقانان یا دهگانان زمینداران بزرگ و صاحبان اراضی کشاورزی بودند. منتها ارباب نه الزاما به معنی فئودال در
ادبیات معاصر که یادآور استثمار و بهره کشی است.
جشن تیرگان (دهم تیر به تقویم خورشیدی) که در ایران باستان به روایتی نه روز و به روایت دیگری دو روز طول میکشیده و از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است.
فلسفه و روایات جشن تیرگان
در مورد فلسفه جشن تیرگان، دو روایت جالب وجود دارد که روایت اول مربوط به آرش، قهرمان ملی ایرانیان و روایت دوم
مربوط به فرشته باران است.
روایت اول جشن تیرگان
مهمترین منبع مورد استناد دربارۀ ماههای ایرانی و آیینهای کهن ایرانی، کتاب « آثار الباقیه » ابوریحان بیرونی است که بخشی دارد با عنوان « گفتاری دربارۀ ماههای ایرانی» و در آن دربارۀ جشن تیرگان چنین آورده است:
« روز سیزدهم آن، همانا روز « تیر »، جشن است، که باز از برایِ سازواریِ دو نام « تیرگان » نامیده شود و آن را دو سبب باشد: یکی آن که آوردهاند افراسیاب چون بر «ایرانشهر» چیرگی یافت، و منوچهر را در « تبرستان » در بندان کرد، از وی درخواستِ کاری
نمود که بدان چیزی به وی ارزانی دارد، بر این پایه که به اندازۀ یک تیرِ پرتاب در همچندش از ایرانشهر بدو بازگردد.
پس فرشتهای از فرشتگان نزدش بیامد به نام « اسفندارمذ » ( ایزد بانوی زمین )، و فرمان داد که کمانی برگیرد و تیری بدان اندازه که نمودگار تیراندازش باشد؛ چنان که در کتاب « اوستا » بیان گردیده: «آرش» فراخوانده شد که مردی بزرگوار و دیندار و فرزانه بود.
منوچهر فرمان داد آن کمان برگیرد و تیر را بیفکند. پس او برخاست و برهنه شد و گفت: ای پادشاه! ای مردم! تن مرا ببینید، من از هر زخم و ریش و بیماری برکنارم؛ اما یقین دارم که چون با این کمان تیر بیفکنم، تنم پاره پاره شود، جانم از تن برود؛ همانا این جان را فدای شما خواهم کرد.
آن گاه به تک پیش رفت، کمان را – با همۀ نیرویی که خدا بدو داده بود – کشید، و بدان تیر انداخت، و خود پاره پاره شد. خدا باد را فرمان داد تا آن پیکان از « کوهستان رویان » فراگذرد، که هم بدان تا دورترین جایی از خراسان، میان « فَرغانه » و « تخارستان » بر تنهی درخت گردوی بزرگی فرود آمد – درختی چندان بزرگ که مانندش در جهان نبوده است. گویند از جایگاه تیراندازی تا جای فرودشِ پیکان هزار فرسنگ است؛ پس بر آن تیرافکنی صلح و سازش نمودند، که در همین روز (تیرگان) بوده، و مردم آن را جشن گرفتهاند.»
به این اعتبار شاید مراد از « تیر » در « تیرگان »، تیر و پیکان آرش هم بوده باشد یا بعدتر داستان آرش را بر آن بار کرده باشند.
به عبارت دیگر میان ایران و توران ، سالها جنگ و ستیز بود. در نبرد میان افراسیاب و منوچهر ( شاه ایران)، سپاه ایران شکست سختی میخورد.
این واقعه در روز اول تیر اتفاق میافتد. در گذشته ، این روز برای ایرانیان عزای ملی بود و جالب است بدانید هنوز هم دیدار از خانوادههای عزادار در این روز میان زرتشتیان رایج است.
سپاه ایران در مازندران به تنگنا میافتد. سرانجام دو سوی نبرد سازش کردند و برای آن که مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از
میان برخیزد، پذیرفتند از مازندران تیری به جانب خاور پرتاب کنند و هر جا تیر فرود آمد، همان جا مرز دو کشور باشد.
آرش در میان ایرانیان بزرگترین کماندار بود و به دلیل نیروی بیمانندش، تیر را دورتر از همه پرتاب میکرد. فرشته زمین به آرش گفت تا کمان بر دارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش میدانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او وابسته است و باید همه توان خود را در این راه بگذارد.
آرش تیر و کمان را برداشت، بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد، تیر را رها کرد و خود بیجان بر زمین افتاد. هرمز،خدای بزرگ به فرشته باد فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از صدمه نگه دارد.
تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان میرفت و از کوه و در و دشت میگذشت تا در کنار رود جیحون بر تنه درخت گردویی که بزرگتر از آن در گیتی نبود، نشست. آنجا را مرز ایران و توران قرار دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند. جشن تیرگان در میان ایرانیان از این زمان پدید آمد.
روایت دوم جشن تیرگان
روایت دوم مربوط به فرشته باران یا « تیشتر » و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است. براساس این روایت تیشتر، فرشته باران است که در ده روز اول ماه بهصورت جوانی ۱۵ ساله و در ۱۰ روز دوم بهصورت گاوی نر و در ده روز سوم به صورت اسب درمیآید.
تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرینگوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو رفت. در آنجا با دیو خشکسالی « اپوش » که به شکل اسب سیاهی بود و با گوش و دم سیاه خود ظاهری ترسناک داشت، روبهرو شد.
این دو به مدت سه شبانهروز با یکدیگر جنگیدند. تیشتر در این نبرد شکست خورد و به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری خواست.
به خواست و قدرت پروردگار، این بار بر ابلیس خشکسالی پیروز شد و آبها توانستند بیمانع به مزارع و چراگاهها جاری شوند.
آئینهای جشن تیرگان
در برگزاری جشن تیرگان، آیینهای مخصوصی اجرا میشده است که از جمله میتوان به آبپاشی، فال کوزه و دستبند تیر و باد اشاره کرد.
آبپاشی
آب در جشن تیرگان اهمیت زیادی دارد و به همین دلیل، این جشن معمولا در کنار رودخانه و چشمه برپا میشود.
یکی از رسم و رسوم این جشن هم رسم جالب و هیجانانگیز آب پاشیدن روی همدیگر است تا گرمای هوای تیر به در شود.
از این آیین همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نامهای عمومی « آبریزگان » یا « آبپاشان » یا « سرشوران » هم یاد شده است.
فال کوزه
یکی دیگر از آیینهای جشن تیرگان مانند بسیاری از جشنهای ایرانی، فال کوزه یا « چکُ دولَه » است.
روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزهای را برمیگزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که « دوله » نام دارد.
وی این ظرف را از آب پاکیزه پُر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن میاندازد. آنگاه دوله را نزد همه کسانی میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم چک دولَه شرکت کنند.
آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر، دوله را به زیر
درختی همیشهسبز مانند سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد.
در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتهاند، در جایی گرد هم میآیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد.
در این فالگیری، بیشتر بانوان شرکت میکنند و سالخوردگان با صدایی بلند بهنوبت شعرهایی میخوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله میبرد و یکی از اجسام را بیرون میآورد؛ به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه میشود که شعر
خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده است.
دستبند تیر و باد
در آغاز جشن، بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام « تیر و باد » که از هفت ریسمان به هفت رنگ متفاوت بافته شده به دست میبندند.
۹ روز بعد این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشتبام به باد میسپارند تا آرزوها و خواستههایشان را به عنوان پیام رسان به همراه ببرد.
این کار با خواندن این شعر انجام میشود: تیر برو، باد بیا، غم برو، شادی بیا / محنت برو، روزی بیا، خوشه مرواری بیا
خوردن میوه و گندم پخته
خوردن میوه و گندم پخته از دیگر رسمهای این جشن است. این رسم که ابوریحان بیرونی نیز آن را نقل کرده، به این صورت بوده
که جهت گرامیداشت خاطره رنجهای منوچهر در جنگ با افراسیاب، مردم پوشاک کشاورزان و دهقانان را بر تن کرده و محصولات را بهصورت ابتدایی آن، یعنی بهصورت میوه و گندم پخته مصرف میکردند.
تاریخهای برگزاری جشن تیرگان در مکان های مختلف
امروزه جشن تیرگان در همه شهرها در یک تاریخ یکسان برگزار نمیشود. گاهشمار یکپارچه دینهای ایران، تاریخ برگزاری جشن
تیرگان را دهم تیر میداند.
اگرچه نمیتوان نشانی از این جشن در کتابهای تاریخی و ادبی قرن هشتم به بعد پیدا کرد، اما این جشن هم اکنون نیز در میان بعضی مردمان برگزار میشود. از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
انجمن کوهنوردان ایران از سال ۱۳۸۴ و انجمن دوستداران کوه دماوند از سال ۱۳۸۹، این جشن با شکوه را سیزدهم تیر در شهر رینه، پای قله دماوند با عنوان روز ملی دماوند برگزار میکنند.
در فراهان، مردم این جشن را روز اول تابستان و بیشتر در ستایش از گندم و به عنوان جشنی برای برداشت گندم برگزار میکنند.
در میان مردم مازندران (مردم فیروزکوه، ساری، سنگسر و سوادکوه) که این جشن تیرگان به « تیرماه سیزده شو » مشهور است و در شب سیزدهم آبان، جشن آن برگزار میشود.
مردم کاریزات (بخشی در۱۲۰ کیلومتری یزد) که آن را در روز اول تیرماه، با نام « آب، تیر، ماهی » برگزار میکنند.
در اردهال، مردم تیرگان را در سیزدهم مهر برگزار میکنند.
مردم مهدیشهر سنگسر این جشن را با نام « تیر مو ای سیزده » ۲۲ آبان برپا میکنند و در آن، خوراکیای به نام « سیزده تامو » میپزند.
ارمنیان اصفهان، جشن تیرگان را سیزدهم ژانویه برگزار میکنند.
زرتشتیان در شهرهای تهران، کرج، یزد، میبد، اردکان، کرمان، بم، شیراز، اصفهان، اهواز، منطقه زلفآباد اراک و کشورهایی مثل سوئد، کانادا و آمریکا نیز تیرگان را جشن میگیرند.
زرتشتیان کرمان که آن را با نام تیر و جشن و در دهه دوم تیرماه برگزار میکنند.
آنچه مسلم است این که اگرچه این جشن هم اکنون بهطور عمومی در میان مردم ما برگزار نمیشود.
همین برگزاری محدود، پس از گذشت سالها، نشان از قدمت و اهمیت جشن در میان پیشینیان ما دارد و بر ماست که اگرچه آن را برگزار نمیکنیم، یادش را بهعنوان آیینی کهن گرامی داریم.
در ادبیات معاصر ما « آرش کمانگیر » به خاطر شعر زیبای سیاوش کسرایی ماندگار شده است:
«منم آرش،
– چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن –
منم آرش، سپاهیمردی آزاده،
به تنها تیر ترکش، آزمونِ تلختان را
اینک آماده
مجوییدم نَسَب،
فرزند رنج و کار
گریزان چون شهاب از شب
چو صبح آمادۀ دیدار
مبارک باد آن جامه کهاندر رزم پوشندش
گوارا باد آن باده کهاندر فتح، نوشندش
شما را باده و جامه
گوارا و مبارک باد!
دلم را در میان دست میگیرم
و می اَفشارمَش در چنگ ،
دل، این جام پُر از کین، پر از خون را
دل، این بی تابِ خشمآهنگ.»
در جشن تیرگان اما از جشن و شادی باید گفت و شاید به همین خاطر باشد که شعر آرش کمانگیر با ستایش زندگی آغاز میشود و
همین بخشها بیشتر زبانزد شده اند:
«آری، آری، زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بیفروزیش، رقص شعلهاش در هر کران پیداست
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست
پیرمرد، آرام و با لبخند،
کندهای در کورۀ افسرده جان افکند
چشمهایش را در سیاهیهای کومه جست و جو می کرد
زیر لب آهسته با خود گفت و گو میکرد:
زندگی را شعله باید برفروزنده،
شعلهها را هیمه، سوزنده
جنگلی هستی تو، ای انسان!
جنگل، ای روییده آزاده،
بی دریغ افکنده روی کوهها دامن،
آشیانها بر سرانگشتانِ تو جاوید،
چشمهها در سایبانهای تو جوشنده،
آفتاب و باد و باران بر سرت افشان،
جان تو خدمتگرِ آتش
سربلند و سبز باش، ای جنگلِ انسان!»
…
درین پیکار،
در این کار،
دل خلقی است درمشتم،
امید مردمی خاموش هم پشتم
کمان کهکشان در دست،
کمان داری کمان گیرم
شهاب تیزرو تیرم؛
ستیغ سربلند کوه مأوایم؛
به چشم آفتاب تازه رس جایم
مرا تیر است آتش پر؛
مرا باد است فرمان بر
…
از منظومه آرش کمان گیر؛ اثر سیاوش کسرایی
۱۴۰۰/۰۴/۱۰ – گردآوری و تدوین توسط گروه فرهنگ و هنر شاهین شهری
جدیدترین و کامل ترین اخبار شهرستان شاهین شهر و میمه
رسانه خبری، فرهنگی و اجتماعی شاهین شهری
گروه فرهنگ و هنر
وب سایت خبری شاهین شهر
www.shahinshahri.ir
کانال خبری شاهین شهر
به اجتماع بزرگ مجازی شاهین شهری ها در اینستاگرام بپیوندید:
http://instagram.com/shahinshahri.ir